1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

کنسرت‌های گروه بهنا در کاخ نیاوران

۱۳۸۶ آبان ۲۵, جمعه

در دورانى که فعالیت‌هاى موسیقیایى نسبتا کم شده و از کنسرت و برنامه هم چندان خبرى نیست، خبر برگزارى کنسرت‌های گروه بهنا (۲۳ تا ۲۷ آبان ماه) در کاخ نیاوران مایه دلخوشى است • گفت‌وگو با رامین بهنا، سرپرست گروه.

https://p.dw.com/p/CI3P
عکس: www.culture-music.net

رامین بهنا، آهنگساز و نوازنده پیانو، از جمله فعالانى در عرصه موسیقى است که در زمینه‌ها و سبک‌هاى مختلف کار کرده است. رامین که با تشکیل گروه‌هاى چون «آویژه» و «راز شب» گامهایى جدى و متفاوت در راه موسیقى تلفیقى برداشته، تا به حال آهنگسازى بیش از ۴۰ فیلم سینمایى و سریال تلویزیونى را برعهده داشته است؛ از جمله موسیقى متن فیلم‌هاى «نسل سوخته»، «کمکم کن»، «داستان‌هاى ‏تعبید»، «سرزمین پدرى»، و موسیقى متن مجموعه‌هاى تلویزیونى «دوران ‏سرکشى»، «قصه رودخانه»، «آهوى ماه نهم» و «داستان‌هاى ‏هنر» که انتشارات آواخورشید گزیده‌اى از این آثار را در قالب آلبومى با نام «دیدگاه»، به بازار ‏عرضه کرد.

رامین بهنا
رامین بهنا

در سال‌هاى گذشته آلبوم‌هایى از آثار رامین بهنا به همراه گروه‌هاى آویژه و رازشب منتشر شده بود. در دی ماه پارسال هم گروه بهنا، در چند شب در فرهنگسرای ارسباران برنامه داشت، البته با ترکیبی متفاوت نسبت به کنسرت‌های این بار. در برنامه‌های کاخ نیاوران، در کنار رامین بهنا که خود نوازندگى پیانو و کیبورد را برعهده دارد، این نوازندگان او را همراهی مى‌کنند:

بابک ریاحی پور، عضو پیشین گروه راک اوهام و یکی از برجسته‌ترین نوازندگان گیتار بیس در ایران؛ کسرى ابراهیمى، نوازنده درامز که در طى سال‌هاى اخیر گروه راک اوهام را در کنسرت‌هاى متعدد همراهى کرده و درامر گروه راک میرا نیز بوده است؛ بهرنگ بقایى، نوازنده سازهاى تار، دوتار،عود و دیوان که یکى از فعال‌ترین آهنگسازان موسیقى تئاتر است؛ علیرضا رحیمی نژاد که نوازندگی کیبورد دوم و همچنین افه‌های صوتی و فضاسازی الکترونیک را به عهده دارد.

متن گفت‌وگو با رامین بهنا:

دویچه وله: گروه «بهنا» دی‌ماه سال گذشته، در فرهنگسرای هنر در ارسباران به روی صحنه رفت. در طول این مدت ترکیب گروه نسبت به کنسرت قبلی تغییر کرده. الان گیتار بیس اضافه شده، گیتار الکتریک حذف شده و در کنار خود تو که کیبورد و پیانو می‌زنی، یک کیبورد دیگر هم اضافه شده است. از حاصل کار برنامه‌های قبلی‌ات راضی نبودی که تصمیم گرفتی با استفاده از رنگهای دیگر ایده‌ات را پیاده کنی یا اینکه فقط می‌خواستی راه‌های تازه‌ای را تجربه کنی؟

رامین بهنا: من در برنامه‌ی گذشته آمدم خیلی بیشتر از موسیقی و سبک جز در کارهایم استفاده کردم. نه اینکه از ماحصل‌اش راضی نباشم، ولی حس می‌کردم که موسیقی جز آن جواب من نیست، یعنی تمام جواب من را آن سیستم نمی‌دهد. بنابراین آمدم و دیگر اصلا با خودم رودروایستی نکردم و تمام چیزهایی که واقعا فکر می‌کردم همانها را نیاز دارم، همانها را هم گذاشتم. و خودم هم خیلی راضی هستم، یعنی اگر آنجا من ۸۰‌­۷۰درصد راضی بودم، الان ۹۶­ ۹۵درصد راضی‌ام.

می‌توانی از محتوای برنامه‌ی این‌بار کمی برایمان بگویی؟

الان «بیت» و ریتم‌مان خیلی مدرن‌تر و امروزی‌تر شده. شاید بتوانم بگویم که برنامه‌ی قبلی‌مان یک مقدار لایت شده بود و این با سبک و سیاقی که من می‌خواستم نمی‌خواند. اول فکر کردم می‌خورد، ولی بعد احساس خودم، اصلا به بقیه هم کار ندارم و بقیه خیلی خوششان هم آمده بود، ولی احساس خودم این بود که نه، آن چیزی نشده که من می‌خواهم. الان باز به نظرم می‌آید که با این «بیت» بهتر شده است. اولا که باس پرتر به واسطه‌ی اینکه بابک ریاحی‌پور آمده و او هم نوازنده‌ای‌ست که کاملا پر باس می‌زند. باس پرتر باعث این می‌شود که یک مقداری ریتم ما تندتر بشود و این به ما حاصل خوبی داده است. از آن گذشته این بار از فضای الکترونیک خیلی زیاد استفاده کرده‌ام. الان علیرضا رحیمی‌نژاد در گروه من هم کیبورد ۲ است و هم مقداری افه‌های صوتی و کارهای فضاسازی را انجام می‌دهد. ملودی‌ها و حتا خود بداهه‌نوازی‌ها کاملا دیگر ایرانی شده است. یعنی جمله‌بندی کاملا ایرانی است و خیلی کمتر به سمت موسیقی جز می‌رود.

بابک ریاحی‌پور
بابک ریاحی‌پور

تو صحبت از بابک ریاحی‌پور کردی و وارد شدن گیتار بیس. در کنسرت گروه بهنا در دی ماه پارسال از ساز کنترباس استفاده شده بود که خب بیشتر حال و هوای کلاسیک دارد. این‌بار گیتاربیس هست و بابک ریاحی‌پور. بابک در کارهای گذشته‌‌ی تو هم از جمله مثلا در «راز شب» حضور داشت. بابک تا چه اندازه ایده‌های خودش را هم وارد برنامه‌ گروه بهنا کرد، یا اینکه فقط یک نوازنده‌‌ی صرف که می‌آید پارت خودش را می‌زند؟

اصلا.نه، نه! این دفعه واقعا همه... من می‌توانم بگویم حالا کار کمپوزیسیون را من انجام دادم، ولی واقعا من یک‌پنجم داستان هستم، همه ایده‌هایشان را وسط گذاشتند. ما حتا یک قطعه داریم از خود بابک که جزو قطعات کنسرت است.

از آلبوم «آزمون و خطا» یا از کارهای جدیدش است؟

آهنگ So-Ham از آلبوم آزمون و خطا. و بسیارهم تنظیم جالبی شده. بابک در این ارکستر و کارها اصلا به من پیشنهادهای می‌دهد و می‌گوید که اینجا را اینجوری بزن و آنجا را اینجوری کن و آنقدر پرشور این کار را می‌کند که انگار گروه خودش است و واقعا هم گروه خودش است.

اولین کارهای تلفیقی تو حدود ده سال پیش با گروه «آویژه» بود. خب در طول این مدت هم نمونه‌های دیگری از کارهای تلفیقی را با گروه «راز شب» یا توی آلبوم «زی‌بازی» با همایون جاوید دیدیم. آیا دید تو هم به تلفیق و تعریف تو از این پدیده در عرض این ده سال تغییر کرده، یا اینکه دید تو تغییر نکرده، فقط در این مدت توانستی راه رسیدن به این تلفیق را بهتر پیدا کنی و پشت سر بگذاری؟

من حرف دوم‌ات را خیلی بیشتر می‌پسندم. یعنی من دیدم تغییر نکرده، راهکارم را تغییر داده‌ام. این هم در اثر تجربه بوده. یعنی کاملا... اولا اصلا به خودم دروغ نمی‌گویم. دور قبلی که کنسرت دادم، وقتی می‌بینم که نه، راهکار هنوز آن نیست، از بقیه‌اش نمی‌ترسم که به من بگویند آقا چرا اینقدر روش‌ات را تغییر دادی. آمدم یک دفعه عوضش کردم و رسیدم به اینکه آهان، حالا اینجوری هست، حالا این را باید بسط و گسترش‌اش بدهم.

بهرنگ بقایی
بهرنگ بقایی

تو از جمله آهنگسازها و نوازنده‌هایی هستی که بحث تلفیق مدتهاست مشغله‌ی ذهنی‌شان هست. اگر اشتباه نکنم اعتقاد تو این است که تلفیق باید در کمپوزیسیون اتفاق بیفتد و نه در ارکستراسیون. یعنی این کافی نیست که مثلا بیایی چندتا ساز سنتی را کنار ساز غربی قرار بدهی و بگویی، خب حالا تلفیق شده. فکر می‌کنی در این صورت اصلا لازم است از ساز سنتی ایرانی استفاده بشود، یا اینکه اگر خود قطعه، علی‌رغم وجود سازهای فقط غربی، هویت ایرانی داشت، می‌گویی خب تلفیق موفق بوده است.

ملزم نیستیم که حتما از ساز ایرانی استفاده کنیم. من از ساز ایرانی‌ها از تکنیک‌ها و رنگ‌هایش استفاده می‌کنم و نه اینکه صرفا ساز ایرانی داخل شود که نشان بدهد موزیک ما ایرانی‌ست. نه! ما حتا یک قطعه‌ای داریم که کاملا سیستم یک چهارمضراب ایرانی را دارد. همان قطعه را بدون ساز ایرانی هم بزنند، می‌فهمی ایرانی است. خیلی از قطعات‌مان اینجوری هست.

این همان بافت طبیعی تلفیق است.

بله دقیقا. من در حقیقت از ساز ایرانی دارم رنگ می‌گیرم و از رنگش کاملا در کنسرتم استفاده می‌کنم. بازهم آن استفاده‌ای نیست که در گذشته می‌کردم. یکجور دیگر دارم استفاده می‌کنم.

تو خودت در کارها هم از سازهای غربی استفاده می‌کنی و هم از سازهای ایرانی، خودت نقاط قوت و ضعف سازهای ایرانی را در چی می‌بینی در کار تلفیق؟

نقاط قوتشان خیلی زیاد است، بخصوص یکسری از تکه‌ها را با ساز غربی خیلی سخت می‌توانیم اجرا بکنیم.

به‌خاطر نبودن ربع‌پرده یا اینکه علت چیز دیگریست؟

عیلرضا رحیم‌نژاد (راست) و کسری ابراهیمی
عیلرضا رحیم‌نژاد (راست) و کسری ابراهیمیعکس: Courtesy of culture-music.net

نه، نه. اصلا صحبت ربع‌پرده نیست. مسئله تکنیک است، تکنیک اجرایی‌شان. آنها کاملا جملات را درست ایرانی می‌زنند. مثلا یکسری تکیه‌ها دارند که ما نمی‌توانیم آنقدر آن تکیه‌ها را نشان بدهیم. تمامش را سعی می‌کنیم و خیلی‌ها هم می‌فهمند که ما داریم آن جمله را می‌زنیم. ولی خب مثلا وقتی یک تار دارد می‌زند، خیلی تمیزتر از آب درمی‌آید. مشکلشان، یعنی نقطه‌ی ضعف سازهای ایرانی را من بیشتر در ساختار خود سازها و کوک‌کردنشان و سیستم خودشان می‌دانم.

فکر می‌کنی که تا چه اندازه کلام می‌تواند در تلفیق نقش بازی بکند؟ تا چه اندازه این خطر وجود دارد که روی ضعف‌هایی که شاید از لحاظ خود موسیقی یا بهتر بگوییم از لحاظ کمپوزیسیون یا هارمونی در قطعه وجود دارد سرپوش گذاشته شود، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه؟

به عقیده من وقتی کلام فارسی می‌آید وسط، ما مخاطب عام پیدا نمی‌کنیم. یعنی مخاطبان ما می‌شوند فارسی‌زبان. این یکی از مشکلات ماست الان.

درست، ولی مثلا شب خالد را در نظر بگیر، موسیقی شیخ خالد با وجود اینکه زبانش عربی‌ست یا تلفیقی از عربی و فرانسوی، به دلت می‌نشیند و راحت مخاطب را جذب می‌کند.

کسری ابراهیمی
کسری ابراهیمیعکس: Courtesy of culture-music.net

دقیقا. و قضیه این است که «لب بود که دندان آمد». آن اول با موزیکش شروع شد و بعدا ادبیاتش آمد وسط. اگر دقت کرده باشی، الان که خیلی موزیک عربی باب شده و همه گوش می‌دهند و حتا با کلام عربی، قبلش مثلا اگر از یک پروسه‌ی ۱۰ تا ۱۵ساله را طی بکنی، می‌بینی که موسیقی عربی اول به صورت موزیک و متیوهای عربی وارد شد.

ولی سوای این قضیه فکر می‌کنی که واقعا این خطر وجود دارد که مثلا کسی بگوید: وقتی من کلام فارسی می‌گذارم، ضعف‌هایی که شاید در هارمونی یا کمپوزیسیون وجود داشته باشد، تا اندازه‌ای شاید در لابلای کلام گم شود.

بله. اصلا داستان فرق می‌کند. من اینجا تقریبا توی گروهمان یک لج‌بازی با کلام کردم که یک مقاله هم یکی از این روزنامه‌نویس‌ها راجع به آن نوشت و همین تیتر هم گذاشت، «لج‌بازی با ادبیات در موسیقی»، که من گفتم اصلا نمی‌خواهم فعلا در این سیستم کلام کار کنم، به‌خاطر اینکه می‌خواهم این موسیقی را به یک جایی برسانم.

اتفاقا مسئله‌ی من هم همین بود. یعنی داشتم به این فکر می‌کردم که آیا تو توی کارهای آخرت، خب، بیشتر از کلام صرفنظر کردی. فکر کردم که شاید مضمون و خواننده‌ی مناسبی پیدا نکردی که بتواند ایده‌هایت را خوب منتقل بکند. بعد در عین‌حال گفتم واقعا شاید نمی‌خواهی ذهن شنونده‌ از خود اتفاقی که در یک قطعه بین سازهای مختلف می‌افتاد، منحرف بشود.

دقیقا همین چیزی‌ست که الان گفتی، یعنی مورد دوم. نمی‌خواهم ذهنش معطوف آن شعر و خواننده بشود. ببین، در درجه‌ی اول مخاطب ایرانی را من الان مثال می‌زنم. دو چیز در ذهن‌اش خیلی می‌ماند. یک شعر است که خیلی با آن ارتباط برقرار می‌کند که آن هم به خاطر ادبیات غنی‌‌ایست که ما داریم، دوم ملودی‌ست. چون موسیقی ایرانی خاصیت ملودیک دارد، اصلا ردیف‌های ما ملودیک هستند. سعی من بر این است که کلام را بیاورم بیرون تا مخاطب ایرانی در وهله اول با خود موسیقی آشنا کنم.

یعنی مرحله‌ی بعدی پروسه‌، وارد کردن همان کلام است که در مورد عربی اتفاق افتاد؟

بله، بله. می‌تواند این باشد. من از همین الان هم فکرهایی در مورد کلام دارم. حتا خواننده‌هایش را هم در ذهن‌ام دارم که با کی‌ها می‌توانم کار بکنم. ولی فعلا زود است. یعنی شاید این گروه سه‌، چهار سال فقط بدون کلام کار بکند.

مصاحبه‌گر: شهرام احدی